Wednesday, April 30, 2008

از نگاه من ...

امروز كه از خواب بلند شدم بدنم از دست سرما يخ زده بود اما اين به خاطر كولر نبود، به اين خاطر كه تهران نبودم، همدان! يادم رفته بود كه ديروز رسيدم، عصر كه رسيدم يك دفعه به سرم زد برم مسجد در حال ساخت كه 10 سال بيشتره كه در حال ساخته اونم در محله‌اي كه گفته مي‌شود بالاترين محله همدان، نماز بخونم. من به ياد همون 6 ماه پيش يعني آخرين باري كه اين مسجد رفته بودم به سرعت رفتم و از در مسجد وارد شدم اما چيزي كه عوض شده بود اين بود كه جلوي در پرده نصب شده بود داخل كه رفتم ديدم راه رفتن به سمت صف آقايون با برزنت بسته شده تازه برگشتم ديدم روي در نوشته شده ورودي خواهران، در هر حال از يك نفر پرسيدم ورودي آقايون كدوم طرفه و اونم يه در ديگه كه از توي خرابه‌ها (يا همون قسمت نيمه‌ساز) وجود داشت رو نشونم داد.
خوب نماز رو مغرب رو خونديم البته به صورت حركت آهسته، يادم رفته بود كه اينجا مسجد دانشگاه نيست، يه تفاوتي كه توي چشمم خورد اين بود كه بر خلاف مسجد منشور تهران اينجا تعدادي بچه و جوان هم توي صف ايستادن، در حاليكه در مسجد منشور طيف سالمندان بسيار به چشم مي‌خورند. افراد همون آدماي قبل بودند، يه بچه با پدرش جلوي من ايستاده بود 4 يا 5 ساله از پدرش تقليد مي‌كرد ولي بعضي وقتا هم بر مي‌گشت عقب به من نگاه مي‌كرد منم در حال نماز يه چشمك بهش مي‌زدم. بعضي‌ها هم عجب سطح فكري دارند وسط دو نماز يه نفر گفت كه كساني كه زير 15سال سن دارند در صف اول نايستند نماز عقبي‌ها رو باطل كنند!!!!

بگذريم! صبح به حياطي رفتيم كه وقتي مي‌رفتم گل نداشت ولي الان نوبت رويش گل‌هاي 100 تومني (شايد با محاسبه‌ي نرخ تورم 1000 تومن) آن بود. از كارهاي روزمره كه بگذريم مثل خريد ميوه با پدر، انجام كارهاي مالي، كمك به خواهر براي نرم افزار اكسل و ده‌ها كار روزمره و معمولي شنيدن خبر در گذشت استاد خواهرم بود كه به علت سرطان خون بعد از 12 سال در گذشته بود و خواهرم كه آخرين گروهي بودند كه 1 سال پيش در سر آخرين كلاس وي حاضر مي‌شدند به همراه بسياري از دوستانش در مراسم خاكسپاري وي شركت كردند، اونطوري كه خواهرم مي‌گفت كل دانشكده كشاوزي تعطيل بود و دوستاش قبل از رسيدن به گورستان از همون دانشگاه مشغول اشك ريختن بودند، همكاران وي نيز گويا همه اشك ريزان بودند ولي يك چيز كه منو به يه خنده‌ي نه چندان شيرين واداشت توصيف خواهرم ازمدير گروهشون در مراسم خاكسپاري بود كه از بس گريه كرده بود بينيشون قرمز شده بود، معلوم بود آدم خوبي بوده كه اينقدرعزيز بوده، روحش شاد.

بگذريم! شب سايت الف رو چك مي‌كردم كه ديدم لينك وبلاگم رو كه قبلاً پر كرده بودم در سايت قرار داده نقدي بر الف، جالب بود برام و به همين خاطر قطع ارتباط كردم و با وجود اينكه قصد نداشتم امشب چيزي بنويسم، بازهم اندكي ديوار وبلاگم رو خط خطي‌ كردم.

Monday, April 28, 2008

نقدي بر الف


سالها پيش يعني در زماني كه دولتي به نام اصلاحات بر سر كار بود خبرگزاري‌ها و سايت‌هاي تحليلي فراواني براي نقد دولت متولد شدند، اما انتشارات خبرهاي جنجالي سايتي به نام بازتاب بر شمار آن افزود حفظ استقلال و عدم جانبداري نسبي اين سايت باعث شده بود كه نه تنها اصولگرايان بلكه اصلاح طلبان را به سمت خود جلب نمايد، در زمان دولت اصلاحات توقيف‌هاي چند روزه‌اي براي سايت بازتاب صورت گرفت اما بعد از روي كار آمدن دولت اصولگراي احمدي نژاد پيش بيني مي‌شد كه اين سايت آزادي عمل بيشتري بيابد اما در عين نا باوري بازتاب تا ابد فيلتر شد و نه تنها فيلتر بلكه دفتر آن در تهران نيز پلمپ شد كاري كه حتي مخالفان وب سايت بازتاب در امريكا توان حذف آن‌را از روي شركت ميزباني دهنده‌ي اين وب سايت در امريكا نداشتند. در هر حال بسياري از بازماندگان بازتاب اكنون در سايت تابناك قلم مي‌زنند (و احتمالاً گروهي در وب سايت عصرايران) اما چيزي كه وجود دارداين است كه تابناك همان بازتاب است. با روي كار آمدن اصولگرايان چند دستگي زياد در بين اين طيف نمايان تر گرديد، طيف طرفداران احمدي نژاد (رايحه خوش خدمت)، طيف احمد توكلي، طيف قاليباف و لاريجاني و ...
اما با رونمايي‌هاي جديد اختلافات اصولگرايان درحين ادامه حيات دولت احمدي نژاد، دور جديدي از تولد وب‌سايت‌هاي حامي دولت (عمدتاً رايحه خوش مثل رجانيوز) و منتقدان اصولگراي دولت در كنار وب ‌سايت‌هاي متعلق به اصلاح طلبان به وجود آمد، در اين ميان تولد الف سايتي كه گفته مي‌شود در طيف احمد توكلي قرار مي‌گيرد هر چند چندان با سابقه نيست اما ويژگي‌هاي متمايزي باعث گرديده است كه در طول فعاليت نوپاي خود محبوبيت بالايي جذب نمايد كه به شرح زير ارائه مي‌گردد.


1- اولين چيزي كه در الف وجود دارد و در سايت‌هاي مشابهي همچون تابناك ملاحظه نمي‌گردد، امكان نقد نسبتاً آزادانه‌ي كاربران به مقالات و تحليل‌هاي الف مي‌باشد، چيزي كه نه تنها در سايت‌ها داخلي بلكه در خبرگزاي‌هاي با سابقه بالاي اطلاع رساني چون بي.بي.سي در اين حد وجود ندارد. به راي گذاشتن نظرات خوانندگان نيز معياري از ميزان راي ملت است را تداعي مي‌نمايد. به عنوان مثال بنده شايد بيش از 10 بار درسايتي مثل تابناك نظر ارسال كرده بودم كه حتي يكي از اين نظرات قرار نگرفت اما در سايت الف از تعداد زياد نظرات تا كنون فقط يكي از آنها در سايت قرار نگرفته است.
2- سايت موجود بر اساس علاقه‌ي سياسي مميزي سايت خبرها را رده بندي نمي‌نمايد بلكه بر اساس ميزان توصيه‌هاي انجام شده اين كار را انجام مي‌دهد.
3- محيط الف محيطي مدرن‌تر از نظر طراحي مي‌باشد.
4- امكان ديدن مطالب وبلاگ نويسان الف ابتكاري ديگر مي‌باشد.
5- رعايت عدالت در نقد و تحليل در الف احساس مي‌گردد چيزي كه در وب سايت‌هاي گروه‌هاي مختلف چندان احساس نمي‌گردد.
6-در پايين صفحه الف فيد‌هاي خبرگزاري‌ها و وب‌سايت‌هاي تحليلي ديگر وجود دارد كه عمدتاً متعلق به اصولگرايان است اما در هر حال حالت تك صدايي و يك قطبي حتي در انتخاب فيد‌هاي خبري وجود ندارد.

اما از اين مطالب كه عبور نماييم، نقطه ضعف اصلي الف كمبود تعداد توليد تحليل بر واحد زمان مي‌باشد كه بايد مورد بررسي توسط مديران سايت قرار گيرد.

در هر حال به نظر مي‌رسد كه عملكرد الف عملكردي مطلوب در مدت زمان فعاليت خود بوده و نوع نگرش مديران اين وب‌سايت نسبت به مخاطبان خود در مقايسه با سايت‌هاي تحليلي ديگر در عين رعايت اصولگرايي روندي دموكراتيك و آزادنه تر را پيگري مي‌كند چيزي كه در وب‌سايتهاي تحليلي ديگر كمتر به چشم مي‌خورد.

Sunday, April 27, 2008

بانك ملت ، بانك شما

امروز روز پرداخت قبوض و شارژ،

قبلاً با اينترنت پرداخت مي‌كردم تا وقتي كه پول قبض برق از حسابم كم شده بود ولي روي قبض بعدي به عنوان بدهي پيشين اضافه شده بود منم كه حالو حوصله‌ي پيگيري اينا رو نداشتم، چند بارم سعي كرديم با اين خودپردازاي آشغال پرداخت كنم كه تا الان هر خود پردازي يه جوري بازي سرمون در آورده، خلاصه امروز ديگه تصميم گرفته بودم قبض‌ها رو به باجه‌ها بدم، به شعبه‌ي بانك ملي رفتم اووووه صف بسته بودن تا كجا ساعت 10 صبح اينقدر هم كند راه مي‌انداختن كه رفتم به يك بانك ديگه، بانك ملت بانك شما ولي معلوم نيست اين شما كيا هستند به باجه پرداخت رفتم منو پاس داد به بغليش، باجه بغل رفتم گفت آقا قبض مال بانك مليه بهش گفتم بانك فرقي نداره بعدش دروغ بعديش شروع شد، آقا سيستم قطعه بازم وايسادم گفتم نمي‌گيري؟ اين باركد خونمون خرابه چند تا قبض مشترياشو براي توجيح دروغگوييش نشون داد كه تا همين 2 دقيقه پيش مي‌گرفته اما الان نه، منم كه حالشو نداشتم مي‌خواستم بگم بنويس سيستم قطع بود دريافت نكردم تا برم پيش رييس بانك بعدشم اگه اونم تاييد كرد، رسانه ملي عزيز در هر حال دوباره برگشتم بانك ملي براي 3 تا قبض تا ساعت 11 الاف شديم.
تا همين 10 روز پيش بخاري روشن بود اما 2 روز پيش اينقدر هوا گرم شده بود كه از شدت گرما از خواب بيدار شدم، ديروز به پشت بام رفتمو كولرو راه اندازي كردم و تازه دست گل محمدي همسايه‌ي جديد رو كه به خاطر نصب آنتن شيلنگ كولر مارو پاره كرده بود ديدم حالا بيا ثابت كن كه آقا اينو شما پاره كردي! اينقدر آجر و موزاييك انداخته بود روي شيلنگ كولر كه مي‌خواسته پايه‌ي آنتنشونو محكم كنه، منم تا الان شلگنگشو عوض نكردم الانم فس فس داره آب ميره تا مدير ساختمون عزيز بياد در خونمونو بكوبه و بگه ...

Friday, April 25, 2008

كار را كه كرد آنكه تمام كرد

اين قلب سخناني بود كه رهبري در مصاحبه خود در دور دوم انتخابات مجلس بيان كردند "كار را كه كرد آنكه تمام كرد". ما هم كار را با كراهت تمام به اتمام رسانديم و راي خودمان را داديم تا اميد زنده بماند و يك دستي روي ندهد، اظهارات احمدي نژاد را در مورد سود بانك‌ها خوانديم كه جديداً اين سود اشكال پيدا كرده است و سودي كه حتي زير نرخ تورم داده مي‌شود حرام شده است. الان هم اظهارات وزير كشوري را گوش مي‌كنيم كه فقط تا آخر اعلام نتايج وجود دارد تا گالري ويزراني كه براي احمدي نژاد بي ارزش بودند كامل شود، شنيده‌ها از اين حكايت دارد كه وزير تعويضي در آزادراه تغييرات بعدي، وزير راه مي‌باشد كه گويا به خاطر فشارهاي وارد شده بر دولت و اينكه اگر نيمي از كابينه تغيير كند بايد همه‌ي كابينه طبق قانون مجدداً از مجلس راي اعتماد بگيرند اين كار انجام نشده است. افسوس مي‌خورم كه مافياهاي اقتصادي و سياسي چه قدرتي دارند كه مي‌تواند نيمي از كابينه را تغيير دهد و رييس جمهور هم نمي‌تواند نام آنها را اعلام كند حتماً مي‌دانيد چرا! حالا ما هم به احمدي‌نژاد اينگونه مي‌گوييم كار را كه كرد آنكه كل دولت را عوض كرد كه البته چيزي باقي نمانده است كه توفان (شايد طوفان) خشم ملت‌ها تكه كلام اصلي احمدي نژاد ريشه‌ي كابينه‌ي ترمينالي را از جا بكند و دولتي را بر سر كار آورد كه حساب دو دو تا چهارتا را بفهمد و وقتي فرمول به آن داده شود فرمول را در سطل زباله‌ي فكري خود نياندازد، رشد اقتصادي 4 درصدي را 8 درصد اعلام نكند، ساعت را حوصله داشته باشد جلو بكشد و خسارت ميلياردي به مردم نزند و هزاران مساله‌ي خنده دار ديگر كه اصلاً بايد درباره‌ي آنها صدها كتاب فكاحي نوشت. كتاب‌هاي فكاحي كه هزينه‌ي آن بيچارگي و تحت فشار قرار گرفتن ملتي بود كه تنها امـيـــــد برايشان زنده بود كه آن هم با خشك سالي‌هاي دولت و اقدامات آن در حال خشكيده شدن مي‌باشد.

Thursday, April 24, 2008

چرا نون و قلم؟

سالها بود كه اسم وبلاگ براي آزار دهنده بود، چه خواندن و چه وبلاگ نويس بودن. در هر حال اين بار تصميم گرفتم دوباره قلم بزنم. هر كس مي‌تواند از نون و قلم تفكر خود را داشته باشد. شايد كسي فكر كند كه نون يعني پول با قلم ارتباط دارد كه چندان بي جا نيست، كساني مي‌توانند اينگونه فكر كنند كه صاحبان ثروت هميشه با صاحبان انديشه جدال دارند يعني همان برداشتي كه از موش و گربه مي‌توان داشت. شايد هم كساني فكر كنند داشتن انديشه با نوشتن ظاهر مي‌گردد، هر كس دوست دارد هر گونه كه مي‌خواهد تفكر داشته باشد اما من براي اين نام را گذاشتم كه هر بار كه اين آدرس را تايپ مي‌كنم به ياد بشارات سوره قلم بيافتم.تا پيشرفت‌هاي بشري حقيقت انساني را از يادم نبرد.اگر بخواهم بيشتر بگويم آن است كه انديشه (همان قلم) فداي تكبر و خودخواهي بشري نگردد.