Thursday, July 30, 2009

كجاييد اي شهيدان خدايي

ولا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله أمواتا بل أحياء عند ربهم يرزقون
و كساني كه در راه خدا در مي‌گذرند را مرده نناميد، بلكه در زنده اند در نزد پروردگار روزي مي‌گيرند



در شب چهلم شهادت هموطنانم، در سلول زندان‌ها يا به ضرب گلوله در كف خيابان‌ها، محسن‌ها و نداها، شمعي در خاطره خويش، براي فروزان نگهداشتن ياد و هدفتان روشن كرديم. ايمان داريم كه راه شهيدان، قلب‌هاي تپنده‌ي تاريخ تا برقراري آزادي و ظهور اسوه عدالت ادامه خواهد يافت.

ايمان داريم كه "الملك يبقى مع الكفر ، ولا يبقى مع الظلم"، و منتظر ظهور حضرت وليعصر(عج) در طليعه روز جمعه هفته‌ آينده، مصادف با نيمه شعبان، ولادت امام عصر(عج) در ندبه‌هاي سپيده دمان و سجاده‌ها شب هنگامان براي ريشه كن كردم ظلم دجال‌هاي زمين مي‌باشيم.

اي شهيدان آزادي
يادتان گرامي
راهتان پر رهرو باد

السلام علي الحسين، وعلى الارواح التي حلت بفنائك
عليك مني سلام الله ابداً مابقيت وبقي الليل والنهار

Sunday, July 26, 2009

هزينه حمايت از ولايت مطلقه فقيه

چند روز پيش وزير اطلاعات دولت نهم در كابينه از احمدي‌نژاد درخواست كرد تا به نامه رهبري مبني بر عزل اسفنديار رحيم مشايي جامه‌ي عمل بپوشاند. احمدي نژاد كه جلسه هيات دولت را اداره مي‌كرد با بالا گرفتن جريان و طرفداري برخي از وزرا از رهبر، اعلام وقت استراحت كرد و خود از جلسه خارج شد و در همين حال اسفنديار رحيم مشايي را در غياب خود رييس هيات دولت كرد، رياست هيات دولت در غياب رييس جمهور قانوناً به معاون اول وي واگذار مي‌گردد. در اين حال وزراي اطلاعات، بهداشت، فرهنگ و كار كه اين اقدام احمدي نژاد را نوعي دهن كجي مي‌دانستند، جلسه را از رسميت انداختند و آنرا ترك كردند.

حالا كه احمدي نژاد حرف رهبر را گوش نداده و صرفاً نامه استعفاي رحيم مشايي را به رهبر آن هم پس از گذشت 7 روز ارسال كرده است. احمدي نژاد براي فروكاستن خشم خود، محسني اژه‌اي و صفارهرندي وزراي اطلاعات و فرهنگ دولت را كه اجازه عرض اندام در اعتراض به اقدام تمسخر آميز احمدي نژاد به رهبر را داشتند، از كار بركنار كرد. به وزير كار هم دستور داده است كه جلوي چشمانش ظاهر نگردد و در جلسات هيات دولت حضور نداشته باشد. وضعيت باقري لنكراني، وزير بهداشت هم در هاله‌اي از ابهام مي‌باشد.


با بركناري وزراي اطلاعات و فرهنگ، مجموع روساي تغيير يافته در دولت احمدي نژاد از مرز 12 گذشت، تا طبق قانون اساسي وي موظف باشد در 8 روز مانده به پايان كار دولت نهم براي كابينه وزيران از مجلس شوراي اسلامي راي اعتماد دريافت كند. امري كه با توجه به عمر كوتاه باقيمانده در دولت نهم بعيد به نظر مي‌رسد. لذا قانوناً دولت در اين 8 روز مشروعيت نداشته و تصميمات آن اعتبار قانوني ندارد.

عملكرد شيخ مهدي كروبي كه به نظر بسياري تندرو ترين فرد در بين چهار نامزد رياست جمهوري بود، در برابر نامه رهبري هنگام تصدي رياست مجلس شوراي اسلامي درباره‌ي عدم بررسي قانون اصلاح قانون مطبوعات با عملكرد احمدي نژاد ولايتمدار امام زماني در ارسال نامه تحقير آميز به رهبري جاي تامل بسيار در محبان ولايت دارد.

Sunday, July 19, 2009

ممد نبودی ببینی، رقص آزاد گشته

رییس جمهور غیر مردمی در اولین گام، پدر خانم پسر خود را معاون اول کرد. شیرینی این معاونت را به ملت و مردم اسراییل و همچنین برادران اصولگرا از صمیم قلب تبریک عرض می نماییم.









درد و دلی با شهید محمد جهان آرا

ممد نبودی ببینی
رقص آزاد گشته
خون یارانت
بی ثمر گشته

آه و وا ویلا
کو جهان‌آرا؟
نور دو چشم
تاج سر ما

امیدم گشته ناامید
بعد از استبداد
بعد دوستی با
رژیم صهیون

آه و وا ویلا
کو امام ما؟
نور دو چشم
تاج سر ما

آقا سلطان آمد پی‌ات
استقبالش کن
به دشت رضوان
تو مهمانش کن

آه و واویلا
کو جهان‌ارا؟
نور دو چشم
تاج سر ما

Thursday, July 9, 2009

مشهد لولاگر را كه به خون كشاند؟

بسم رب الشهداء و الصديقين

در آيين من، اسلام، مسجد محلي براي عبادت و خشوع در برابر يكتاي بي همتاست، مسجد از نظر معناي لغوي عربي نيز، اسم مكان به معناي محل سجده است. سجده در برابر ذاتي فنا ناپذير، امروز مي‌خواهم به درگاه همين ذات بي همتا شكايت برم، در برابر حادثه‌اي دردناك، در اخبار رسانه به ظاهر ملي جمهوري اسلامي، گفته شد عده‌اي اغتشاشگر مسجد لولاگر را به آتش كشيدند، هيچ عقل سليمي اين واقعه را باور نمي‌كند، اين رسانه‌ها هيچ اشاره‌اي به علت و چگونگي علل اين حادثه نكردند، چون مي‌دانستند دودمان چه كسي بر باد خواهد رفت، تا اينكه خود من شخصاً، گزارش تصويري از مسجد لولاگر را ديدم كه در آن عده‌اي بسيجي نام، از بالاي بام مسجد در حال تير اندازي به مردم معترض به نتايج انتخابات اند. شايد رسانه ضد ملي و عاملان فتنه نمي‌دانستند در حالي كه شهروندان را سركوب مي‌كنند، شهروندان ديگري از وراي سر آنها در حال فيلم برداري از اعمال ننگين آنان اند. آيا مسجدي كه محل عبادت است بايد صرف كشتار عده‌اي معترض گردد؟ اين كدام اصول است كه كساني كه خود را مسلمان علوي مي‌دانند، حاضر مي‌شوند از مقدس‌ترين مكان يك مسلمان براي كشتن برادر مسلمان خود استفاده نمايد؟


تصاوير پخش شده از شبكه الجزيره قطر

در خلال نوشتن اين نويسه، به ياد اقدام جوانمردانه‌ي ناجوانمردان اسرائيلي افتادم، اسرائيلي كه رييس به اصطلاح جمهور شرم دارد اسمش را به زبان آورد و بنده نيز شرم دارم كه او را از نژاد احمد بنامم. در سركوب اين ناجوانمردان در حادثه جنين، عده‌اي از مسلمانان، مصدومان و مسيحيان در كليساي مهد، پناه گرفته بودند و رژيم ناجوانمرد كه تشنه به خون فرد فرد آن مردمان بود، هفته‌ها و هفته‌ها در پشت درب كليساي در محاصره انتظار كشيد و وارد آن مكان نگرديد. پروردگارا در زمان حاضر بي شرف‌ترين مردمان به عبادتگاه ابراهيميان حمله نمي‌كنند و شرافتمندان مردمان از سقف عبادتگاه مردمان را مي‌كشند.


تصوير كودك فلسطيني در كليساي مهد

براستي من شخصاً نمي‌دانستم كه مسجد در نظام جمهوري اسلامي، داراي نام‌هاي مختلفي است، مشهد نام ديگر مسجد در نظام اسلامي يعني محل شهادت است. محل شهادت شهرونداني كه شعار الله اكبر سر مي‌دهند.

حق با علي ست، اما علي كيست؟

در بهبه‌ي مسائل داخلي و سركوب و كشتار مردم ايران، سركوب ديگري در شهر مسلمان نشين استان سین کیانگ چين، در سكوت ولي امر مسلمين جهان (البته در كلام) در شرف وقوع است، مسلماناني كه با فلسطيني‌ها تفاوتي ندارند. اما سكوت خبري و دستگاه ديپلماسي ايران ولايت مدار دل هر مسلمان را به درد مي‌آورد و خاطره كشتار مسلمانان در تايلند و شيعيان در يمن را زنده مي‌كند. مطلبي را كه در زير مي‌خوانيد برگرفته از اين وبلاگ است.

ترکیه‌ی لائیک از مسلمانان اویغور در چین دفاع می‌کند و کاردار سفارت چین را احضار می کند. اما ایران اسلامی سکوت کرده و چشم خود را به روی قتل عام مسلمانان در چین بسته است.

یک انتقاد جانانه اردوغان از شیمون پرز در اجلاس داووس تمام فلسطینی ها را به وجد آورد در حالی که ایران سی سال است از حمایت از فلسطینی ها سخن می گوید.

راستی چطور ترکیه لائیک در این چند سال هواداران بسیاری را در کشورهای اسلامی پیدا کرده است؟

دیروز یک اویغور ساکن ترکیه را می دیدم. می‌گفت: چرا ایران موضع نمی گیرد؟ لبخندی تلخ کردم و گفتم: فعلا ایران اسلامی، مسائل مهمتری از جمله مدیریت جهان را دارد انجام می دهد و وقت برای مسائل کوچیک ندارد.

می گفت: اینترنت در اویغورستان قطع است، تلفنهای همراه کار نمی کنند و چند نفری نیز با خریدن ریسک شهادت، با تلفن ماهواره ای وقایع را به جهان می رسانند. اما چین آنقدر قدرتمند است که به زودی جو تبلیغاتی را به دست گرفته و جای ظالم و مظلوم را عوض خواهد کرد.

می گفت: بیش از هزار اویغور مسلمان ترک کشته شده اند اما تمامی خبرگزاریهای خارجی از قتل 156 نفر خبر می دهند و دولت چین هم تصاویر چینی های مصدوم را پخش می کند!!

همین دوست اویغور می گوید: لباس شخصیهای پلیس شبانه به خانه اویغورها می آیند و آنها را می برند و تحویل چینیهای هان می دهند.

ما که اویغورستان را جزئی از چین می دانیم بهتر است بدانیم که این منطقه تا قبل از سال 1949 یک سرزمین غیرچینی مسلمان بوده است و همانند تبت از سوی چین کمونیست اشغال شده است.

به راستی خون مسلمانان فلسطین از خون مسلمانان اویغور که نیتهای نمازشان به فارسی است رنگین تر است؟
این ها همان مسلمانانی هستند که توسط ابوحنیفه ی ایرانی مسلمان شده اند، نماز را نماز می گویند، نمازی را که ما عشاء می خوانیم "نماز شامگاه" می گویند و...

داوود اوغلو وزیر امور خارجه ترکیه گفته است: وضعيت بسيار نامناسب و تراژدي انساني در منطقه وجود دارد و ترکيه نمي تواند در قبال اين تحولات سکوت اختيار کند.

اما خبرگزاری رسمی جمهوری اسلامی به دفاع از چینی ها پرداخته و می نویسد: حوادث خونين منطقه خودمختار اويغورنشين سين کيانگ چين بازتاب بسيار گسترده اي در ترکيه دارد و تظاهراتي در شهرهاي بزرگ اين کشور عليه آنچه که ظلم عليه ترکهاي مسلمان ايغور از سوي دولت چين قلمداد شده، صورت مي گيرد.

بعد از سی سال به کجا رسیده ایم؟ آیا شعار "نه شرقی نه غربی" عوض شده است؟ و چگونه می توان از چین مخالف تمام اصول انسانی حمایت کرد؟ شرم بر ما...

لینک مرتبط:
نکند به کشور دوست و برادر، «چین» بر بخورد.

Friday, July 3, 2009

عيب مي جمله بگفتي هنرش نيز بگوي

هنگامي كه مي‌خواستم اين نوشته را شروع كنم، به ياد زهرا بودم، زهرايي از همين اهالي، درست يك سال و چهار ماه پيش زهرا پيشنهاد داد كه وبلاگ نويس باشم. هر چند قبل از اين وبلاگ نيز چندين در چندين وبلاگ قلم زده بودم، اما هيچوقت اينگونه با پشتكار و خستگي ناپذيري نوشتن را در دستانم معنا ننموده بودم.

در ابتدا هدف كلاني را براي روز نوشت‌هاي خويش تعيين نكرده بودم ولي به تدريج وبلاگي را ديدم كه ديدگاه انتقادي-سياسي در آن موج مي‌زد. شايد نام وبلاگ اجازه نمي‌داد نوشتجاتي شخصي در آن هويدا گردد.
با وجود تمامي مشكلات، خستگي‌ها، هزينه‌ها و گوشه نشيني‌ها، شب زنده داري‌ها و كاوش‌ها از حيث اينكه در حال حاضر توانسته‌ام تا حد بسيار خوبي در وسع اندك خويش با بيان نظرات شخصي خويش و همچنين انتقال نظرات ديگران سهم اندكي در ترويج افكار و مباحثه‌اي هر چند نابرابر در برابر تك صدايي داشته باشم خوشحال و احساس دلنوازي دارم و فكر مي‌كنم به سهم خود، در ايجاد محتواي نقادانه حق مطلب را ادا نموده‌ام. به ديگر سخن و به قول حضرت حافظ كه فرمودند "عيب مي جمله بگفتي هنرش نيز بگوي"، بدي اين وبلاگ هر چه بود، خوبيش اين بود و هست كه در برابر موجي از تك صدايي‌ها با اصل رعايت منطق، انصاف و احترام با صرف بسياري از هزينه‌ها ايستاده است و بحمد الله استوار خواهد ماند.

در پايان از زهرا كه پيشنهاد تاسيس اين وبلاگ را دادند، تشكر به عمل مي‌آوردم، شايد نظرات ايشان در محتوي و ظاهر نوشته‌ها بيشترين نقش را در كنار ممارست‌هاي اينجانب در بهبود آنچه قلم زده شد داشتند.

و السلام عليكم و رحمة الله