Saturday, July 26, 2008

تاريك خانه

الان اين تنها كاري است كه مي‌توانم انجام دهم، تاريك است تنها نوري كه وجود دارد نور صفحه نمايش لپ تاپ رو به رويم است، درست است من الان در محدوده‌ي قطع برق هستم نيم ساعتي از خاموشي گذشته است، قبلاً در پست‌هايم نوشته بودم كه قيمت برق در عددي همچون ده ضرب مي‌شود، آن يك حدس بود الان اصلاح مي‌كنم قرار است از اول مهر ماه قيمت برق پنج برابر شود اين را هم گويا وزير نيرو اعلام نمودند آن هم بعد از مصاحبه‌ي رييس جمهور در رسانه‌ي دولتي شبكه 2 سيما!

خب يك خبر خوش براي ايلنا دوست‌ها خبرگزاري كار ايران دوباره آغاز به كار كرده است http://www.ilna.ir/ دلم براي خبر رسانيهايش تنگ شده بود، قبلاً كه به اصطلاح عاميانه دلم خنك مي‌شد از اخباري كه در ايلنا روي تلكست مي‌رفت. اميدوارم ايلنا دچار خود سانسوري نشود و روند سابق پيش را ادامه دهد، هر چند هم اينك سايت‌هايي چون الف، عصرايران و انتخاب كه خود اصولگرا هستند، به منتقدان خوبي تبديل شده اند.


حالا فعلاً بخوانبد مصاحبه‌ي اخير ايلنا را از مجيد انصاري و ببينيد نظر سنجي عصرايران درباره رييس جمهور آتي كشورمان سيد محمد خاتمي!

Thursday, July 24, 2008

ترانه‌ي مادري سريالي علمي تخيلي

شبكه 3 سيماي رسانه‌ي دولتي ايران، شب هنگام سريالي به نام "ترانه‌ي مادري" را اكران مي‌نمايد، اين سريال به كارگرداني حسين سهيلي‌زاده، روايتي پيچيده و تو در تو از روابط خانوادگي، دانشگاهي، پول و برخوردهاي و مشكلات اجتماعي را سعي داشته كه به تصوير بكشد. سواي محتوي فيلم در حال پخش، محيط دانشگاه در اين فيلم به صورت يك محيط مرده تصوير گرديده است، محيطي كه بيشتر به محيط يك دبيرستان شبيه‌تر مي‌باشد، نحوه‌ي گفتار اساتيد با دانشجويان در اين فيلم برگرفته از رفتار معلمان دوره‌ي ابتدايي با دانش آموزان مي‌باشد، استادي در يكي از قسمت‌ها روي تخته سياه مطلبي نوشته است و مي‌خواهد دانشجويان آنرا حل نمايد، اما محتوي نوشته شده يك بسط ساده‌ي مثلثاتي بيشتر نيست كه شخصيت اول فيلم در يكي از قسمت‌ها آنرا از دو روش حل مي‌كند! البته اگر عبارت حل كردن، عبارت صحيحي باشد، روابط خارج از دانشگاه دانشجويان به صورت خارج از عرف رايج دانشگاهي تصوير شده است، البته بنده نمي‌دانم اين فيلم در چه محيطي فيلم برداري شده است، اما ممكن است كه محيط دانشگاه صدا و سيما، به اينصورت باشد. در صورتي كه حداقل در رشته‌هاي مهندسي و علوم چنين محيط كودكانه‌اي كه همواره با جنگ و مخاصمه سپري گردد ملاحظه نمي‌گردد. فقدان گراشيات سياسي در دانشگاه از نقطه ضعف‌هاي ديگر اين مجموعه است، به نحوي كه حتي فعاليت‌هاي سياسي شجره طيبه‌ي بسيج نيز

در آن تصوير نگرديده است، درس در دانشگاه از نظر كارگردان خاتمه يافته بوده و محيط كاوش و مطالعه در فيلم وجود ندارد، بحث پول نيز با محوريت دانيال حكيمي مبالغه آميز و بيشتر شبيه فيلم‌هاي علمي-تخيلي مي‌باشد كه البته عبارت علم در اينجا زايد مي‌نمايد. توصيه‌ي كه در قبل از ساخت يك فيلم به كارگردان و فيلم نامه نويس مي‌گردد اين است كه حداقل يك تحقيق مختصر درباره‌ي فيلمي كه مي‌خواهند توليد كنند، به عمل آوردند و اگر تا كنون در دانشگاه قدم نگذاشته اند، چند ساعتي را سر يك كلاس مهندسي يا علوم سپري نمايند و با يك محيط دانشگاهي واقعي ابتدا آشنا شده و سپس اقدام به توليد فيلم نمايند.

به نظر مي‌رسد فيلم‌هاي نسبتاً واقعگرا در رسانه‌ي ملي كه با اقبال جامعه مواجه مي‌گردد در رسانه تحديد و بازار فيلم‌هاي تخيلي درباره‌ي جامعه‌ي ايران رونق خوبي مي‌گيرد، واقعيتي كه شميم آن در پخش فيلم‌هاي اخير در رسانه‌ي انحصاري دولتي ايران به مشام مي‌رسد، بدون شك نقش مديريتي برادر ارجمند جناب آقاي ضرغامي ومعاونان شبكه‌هاي صداو سيما تلاش‌هاي بي وقفه‌ي ايشان در توليد فيلم‌هاي تخيلي گامي نوين و ميمون است.


لينك‌هاي مرتبط:

Tuesday, July 22, 2008

قانون براي آشغال جمع كن‌ها

ساعت 11 شب بود از خانه‌ي خويشان بيرون آمدم دو كودك نزديك 10 سال را ديدم پشت يك سمند پارك شده خود را پنهان كرده بودند و زير چشمي به سوي خيابان منتهي به كوچه نظاره مي‌كردند. خوب تميز هم نبودند به خيابان كه رسيدم، ديدم موتوري با لوگوي شهرداري تهران و مردي با روپوش زرد شهرداري چند كيسه‌ي بزرگ زباله را توقيف كرده است. تازه فهميدم جريان از چه قرار است آن دو كودك زباله جمع كن بودند و دو كيسه‌ي بسيار بزرگ زباله‌هايشان توقيف شده بود! چون زباله جمع كردن خلاف قانون است! خوب اگر ايشان هم به فرمايش آقاي دكتر زاكاني آقا زاده بودند تمامي زباله‌هاي تهران به ايشان هديه داده مي‌شد، در حين راه افسوس مي‌خوردم كه دو كودك به جاي بازي كردن بايد بروند سراغ سطل‌هاي بد بوي زباله‌ي شهرداري زباله جمع كنند و امرار معاش نمايند و بعضي‌ها ...

انشاء الله كه قانون همه جا اجرا گردد از كودك زباله جمع كن خياباني گرفته تا جايي كه منافعش نه به دو نفر بلكه به مردمي بيش از 70 ميليون مرتبط مي‌گردد!

Saturday, July 19, 2008

شيطان بزرگ در راه بازگشت به لانه

شايد مهمترين خبر روز، در ايران مذاكرات ايران با انگليس، فرانسه، آلمان (گلچيني از اتحاديه‌ي اروپا)، روسيه، چين و امريكا باشد، از طرفي محمود احمدي نژاد در مصاحبه‌ي تلويزيوني خود در شبكه 2 سيما به طور ضمني قريب الوقوع بودن گشايش كنسولگري امريكا (يا دفتر ديپلماتيك) امريكا را تاييد كرد، اتفاقي كه در زمان دولت‌ها اصلاح طلب سيد محمد خاتمي و دموكرات بيل كلينگتون رخ نداد، با دولت‌هاي تندرويي دارد شكل مي‌گيرد كه شعار امريكا هيچ غلطي نمي‌تواند بكند و محور شرارت بودن ايران را پيوسته زمزمه مي‌كنند.

آقاي عباس محتاج معاون امنیتی انتظامی وزارت کشور ایران گفته است كه در صورت چنين اتفاقي هيچ تهديدي عليه ديپلماتهاي اين كشور وجود نخواهد داشت و ايران امنيت آنها را تضمين مي كند.

احتمالاً مسوليت حفاظت از جان ديپلمات‌ها هم به برادران بسيجي سپرده خواهد شد كه با موتور، لموزين‌هاي چند صد ميليوني ديپلمات‌هاي عزيز را مشايعت نمايند، چند سال پيش احتمالا در بازتاب بيانيه رهبر شماره 2 القاعده را مي‌خواندم كه نوشته بود، ايران در حال تبديل شيطان بزرگ به شريك بزرگ خود مي‌باشد.

من شخصاً مخالف با بهبود رابطه با ايالات متحده نيستم اما سوالي كه مطرح است اين است كه چه اتفاقي رخ داده كه شيطان بزرگ دارد راه لانه را باز مي‌جويد؟ لانه اي كه قبلاً لانه‌ي جاسوسي ناميده مي‌شد؟ آيا رويكرد فشار و تهديد عليه ايران سبب بروز اين اقدام نشده است؟ اكنون ايران منتظر دريافت درخواست رسمي از ايالات متحده براي گشايش دفتر ديپلماتيك است، چيزي كه در 8 سال پيش در زمان تصدي خانم آلبرايت براي ايران در شرايطي آرام و احترام آميزتر ارسال گرديد و آقاي كمال خرازي وزير خارجه وقت ابراز داشتند "آمريكا در حدي نيست كه درخواست كنسولگري در ايران نمايد" اما گويا امريكا اكنون به آن حد دست يافته است. آن هم در زمان دولتي كه در شعارهاي تبليغاتيش مي‌گفت در سخت‌ترين زمان‌ها كمر در برابر امريكا خم نكرديم حالا كه وضعيتمان ده‌ها برابر بهبود يافته است چرا اين كار را انجام دهيم؟

Monday, July 14, 2008

گنبد دوار

الان نيم ساعتي است به تهران رسيده‌ام، فقط براي يك كلاس درس، فردا دوستانم براي 6 روز ميهمان من هستند، هفته‌ي بعد آخرين مهلت ثبت عناوين پايان‌نامه‌هاست كه هنوز من موضوعم را تحويل نداده‌ام، بعد از آن‌هم خودم در آخرين روزهاي مسافرت يك هفته‌اي خانواده‌ام بايد خودم به رشت بروم و دو روز با خانواده‌ام باشم، سپس برگردم پروژه‌ام را كه تا الان شروع نكرده‌ام تحويل دهم و 15 روز بعد پروژه‌ي دست نخورده‌اي ديگر، اينها سواي جلساتي است كه بايد تدريس كنم و همچنين سميناري كه هنوز باقيمانده است و تا اول ترم جديد مشغولم! حتي كلاس زبان را تا كنون فراموش كرده‌ام!
گفتگوي ويژه خبري امشب رييس جمهور احمدي نژاد بازهم دارد متهم مي‌كند و اولين باري است كه مي‌گويد دولت‌هاي پيشين هم زحمت كشيده‌اند. حالا دارد طرح عظيم اقتصادي را تشريح مي‌كند! از مذاكره با امريكايي مي‌گويد كه يادم مي‌آيد هنگام انتخابات مي‌فرمودند ايران در سخت ترين شرايط نيازي به مذاكره با امريكا نداشت حالا چرا مذاكره كند؟ يعني شرايط سخت‌تر از آن روزها گرديده است؟

Saturday, July 12, 2008

كمبود آب، آب معدني

خب، فكر مي‌كنيد الان مي‌خواهم يك مطلب انتقادي از كمبود آب و قطع آب بنويسم؟ يا اينكه سوء مديريت مسئولين ذي ربط را در اين مساله براي شما خاطر نشان گردم؟ مي‌خواهم از فوايد آب معدني براي شما بگويم، يكي از كاربردهاي مهم آنرا براي شما خاطر نشان سازم، يكي از آشنايان مطابق برنامه‌هاي قطع آب، آب واحدشان قطع مي‌گردد، حالا همه و هميشه كه نمي‌توان آب را ذخيره نمود، احتياج پيدا كرده بودند كه از دستشويي استفاده كنند، متوجه مي‌شوند كه آب قطع است، اي داد بي داد حالا چه كار بايد كرد؟ خانم را فرمودند كه دو بطري آب معدني بزرگ از سوپرماركت فرمايند و بدينوسيله پاكيزگي را براي خويش ارمغان آورد! خب گويا اين نيز يكي از كاربردهاي آب معدني در كشور ما باشد.

امام جمعه موقت همدان در خطبه‌هاي نماز جمعه به زبان فارسي به سبك تركي مي‌فرمودند آب كم مصرف نماييد، بعضي‌ها با آبي كه وضو مي‌گيرند، مي‌توان دو غسل انجام داد، وسواس نباشيد مخصوصاً خانم‌ها، شيطان گولتان نزند، كفران نعمت نفرماييد خدا نعمت‌هايش را قطع مي‌كند، مي‌فرمودند خودم در قم ديدم كه نان را با لگد خورد مي‌كنند تا براي استفاده از بهايم مصرف كنند و چه و چه ...، بله من هم صحبت‌هاي ايشان را اتفاقي گوش كردم و هم مي‌خنديم و هم برخي را تصديق مي‌نمودم!

من كه مدير نبوده ام، كساني كه امور مملكت به دستان مباركشان اداره مي‌گردد پس از گذشت 30 سال نه توانسته اند، فرهنگ سازي كنند كه چگونه يك شهروند كم مصرف باشيم، نه توانسته اند مديريت كنند كه چگونه درخواست‌هاي شهروندان را فراهم آورند و نه حتي توانسته اند افقي را فراهم آورند كه اين مشكلات بر طرف گردد.

بعد از گذشت 6 سال از توصيه‌ي بانك جهاني به ايران براي گذار از اقتصاد دولتي، كه در آن به ايران توصيه شده بود كه از يارانه‌هاي نقدي استفاده كند و قيمت‌ها را به سطح جهاني برساند، تازه كساني كه اين طرح را طرحي سرمايه‌داري ليبراليستي مي‌دانستند، خود در حال انجام آن مي‌باشند. تازه بايد منتظر باشيد تا قبض آب و برق و گازتان در عددي همچون 10 ضرب گردد.

Sunday, July 6, 2008

حاشیه امن قوه قضاییه برای؟

اعضاي هيئت تحقيق و تفحص مجلس هفتم از قوه قضائيه بيانيه اي صادر كردند كه به امضاي الياس نادران، حسين نجابت، عليرضا زاكاني، مهدي كوچك زاده، فاطمه آجورلو، نيره خوان بي طرف، حسن كامران و طباطبايي نژاد اعضاي اين هيئت رسيده است، من متن بيانيه را در سايت الف خواندم، بند‌هاي متعددي دارد كه عمدتاً مرتبط با پيوند دادن آقاي پاليزدار و ارتباط يا عدم ارتباط حقوقي وي به گزارش تحقيق و تفحص از دستگاه قضايي مي‌باشد، از جمله اينكه در بندي از آن نوشته شده است:

"تقاضاي نمايندگان ملت هم اين است كه بدون جنجال آفريني و صدرو اطلاعيه‌هاي سياسي و غيرقانوني با دخالت وزارت اطلاعات و با نصب مقام قضائي بي طرف كه خود متهم نباشد به همه ابعاد پرونده وي رسيدگي شود. بايد بررسي شود كه اقدام وي يك سناريوي طراحي شده براي حاشيه سازي و فراري دادن متهمان گزارش تحقيق و تفحص از پاسخگويي و تعقيب نبوده باشد؟ بايد بررسي شود كه وي با چه انگيزه اي و با هماهنگي چه كساني در دانشگاه‌ها سخنراني كرده است؟ بايد معلوم شود كه چرا عباس پاليزدار پس از سخنراني اول مورد تعقيب قرار نگرفت و به راحتي چندين سخنراني در دانشگاه‌ها ايراد كرد و پس از قرائت گزارش تحقيق و تفحص و پس از چند ماه از زمان اولين سخنراني تحت تعقيب قرار گرفت؟ با توجه به اينكه قوه قضائيه به سيصد سئوال رسمي هيئت تحقيق و تفحص هيچ پاسخي نداد و حاضر نشد يك برگ سند در اختيار هيئت قرار دهد، چگونه اسناد محرمانه و سري را در اختيار پاليزدار قرار داده است؟"

حالا نمي‌دانم شما حق را به چه كسي مي‌دهيد! اما خودم در يك هزار توي تاريك گير افتاده‌ام!

Thursday, July 3, 2008

سوء مديريت بي پايان . . .

اردشير خزايي استاد بازنشسته مشغول به كار كه براي خود و هيات مديره دانشگاه بوعلي مدت خدمتش را چند سال تمديد كرده است در مصاحبه با خبرگزاري فارس در مورد مسموميت دانشجويان دانشگاه بوعلي هنگام برگزاري امتحانات گفت: " دراخبار اوليه تعداد دانشجويان مسموم 134 نفر و در اخبار بعدي كه توسط معاونت دانشجويي اين دانشگاه اعلام شد تعداد دانشجويان كه راهي بيمارستان شدند، 50 تا 60 نفر بود." عجب! حالا گفته اند آب را بجوشانيد بعد بخوريد! البته ما هم آب‌معدني مي‌دهيم!

من خودم در خوابگاه‌هاي دانشگاه بوعلي چندين بار رفته‌ام خوابگاهي است بدتر از زندان! بوي تعفن در خوابگاه بيداد مي‌كند! اما هر چه باشد چشم انداز زيبايي از خوابگاه به بيرون وجود دارد. اما چه فايده! بچه‌هاي مهندسي به ويژه مكانيك و عمران به علت سوء مديريت در دانشگاه و عدم نظارت دقيق در دانشگاه بوعلي "له" مي‌شوند! استادي كه تهديد مي‌كند حتي اگر رهبر هم بيايد "من" نمي‌گذارم فارق التحصيل شوي و كلاسش فقط 5 جلسه در طول يك ترم بيشتر نمي‌شود يكي از اساتيد شاخص مهندسي مكانيك است، بيچاره دانشجويي كه سه بار درس آزمايشگاه با وي افتاد! استادي كه وقت امتحان خوابش مي‌برد و دو ساعت بعد، تازه به دانشگاه مي‌آمد و آن نمره‌هاي دقيقي كه مي‌دهد 10.1 استاد ديگري است، استاد زبان تخصصي كه خودش هم نمي‌داند در مك‌گيل چه كاري انجام مي‌داده است دقتش بسيار بالاتر است و نمره‌هايش دو رقم اعشار دقت دارد 9.99عجب استادي! از اينها كه بگذريم دانشجوياني كه معلوم نيست از تسبيح، ريش نه براي عبادت، بلكه به منظور فراهم آمدن محيط كوچه بازاراستفاده مي‌كنند! شان محيط دانشگاهي همانند اساتيد ذكر شده بالا مي‌برند و در صدر آن روساي بسيار قوي وجود دارد، رييس تندرو و كندرو هر دو "افتضاح" مديريت كردند چون اصلاً مدير نبودند حداكثر چيزي كه بودند يك استاد خوب بودند اگر بودند! دكتري كه فرشته بود، به دوستانم گفته بود علاقه دارم اقوام من در اينجا قبول شوند تا به آنها نشان دهم نمره دادن يعني چه!، استادي كه خودكشي را بهترين راهكار مي‌ديد، استاد برقي كه رييس ستاد تبليغات رييس جمهور احمدي نژاد بود و بچه‌ها همواره تدريس وي را مسخره مي‌كردند! حالا دارد استاندار ايلام مي‌شود و آقازاده نيز با مدرك كارشناسي ارشد، عضو هيات علمي! استاد ديگري كه هميشه كار داشت، با مدرك كارشناسي ارشدش از تمامي اساتيد برق بهتر بود با يك كت ساده، پياده مي‌آمد و مي‌رفت و من درنگاه اول به او به نظر مي‌آمد او حداكثر يكي از كارمندان است، بعضي‌ها هم زياد Bug داشتند، استاد پروفسور كامپيوتر، هر بار پيشش مي‌رفتي بسته به ساعت مراجعه يك برخورد با شما داشت مركز X را با اقوام خود بالانده بود. استاد نماينده مجلس قبل كه شيمي درس مي‌داد و تنها چيزي كه درس نمي‌داد شيمي بود و درباره‌ي پيروي از ولايت آنقدر سر كلاس شيمي حرف مي‌زد كه بچه‌ها را ديوانه مي‌كرد، بعد از اينكه نماينده شد دست دختر كنكور رديش را گرفت و در دانشگاه صنعتي اميركبير گذاشت، تا از نماينده‌ي دائمي همدان در مجلس عقب نماند كه شريف را برگزيده بود! البته از دانشجويان هم كم نبودند كه از هنگامي كه پدرشان نماينده مجلس شدند ديگر در دانشگاه ديده نشدند و بعداً معلوم شد در دانشگاه خواجه نصير گويا درس مي‌خوانند حالا خوب است ترم‌هاي اول مشروط مي‌شد مگر نه ممكن بود از هاروارد، ام اي تي و يا استانفورد سر در بياورد، استادي كه بحث‌هاي معاونت دانشجويش را با بد اخلاقي در سر كلاس مطرح مي‌كرد و نمي‌شد اصلا يك كلام با وي حرف حساب زد! كلاس تنظيم خانواده تنها كلاسي بود كه من در طول مدت تحصيلم در آنجا نمره‌ي مثبت گرفتم البته كلاس رياضي عمومي هم بود! انجمن اسلامي كه فقط اسلامي نبود، بسيج دانشجويي كه رييس دانشجويي خواهران و برادران هر دوره تقريباً با هم ازدواج مي‌كردند (البته اين را بعداً دوستان مذهبيم گفتند كه در كشور جامعيت دارد) و جامعه‌ي اسلامي دانشجويان كه واقعاً استثنايي بودند و زير بار هيچ دخالتي نمي‌رفتند و استقلال خود را حفظ مي‌كردند، مسجدي كه بيش از 15 سال در حال ساخت بود و الان هم تكميل نگرديده است و معاون وزير فعلي وقتي مسجد را ديده بود گفته بود مگر مي‌خواهيد وسط دانشگاه مسجد جامع بسازيد! خاطراتي است كه با هزاران خاطره ديگر هر چند وقت يكبار بر روي پرده‌ي ذهنم اكران مي‌گردد.

Wednesday, July 2, 2008

كي؟ كجا؟ كي؟

حتي اگر شما هم جاي من بوديد، حس كنجكاويتان بر انگيخته مي‌شد كه يك وبلاگ محتوي چه چيزي مي‌تواند باشد، كه از وزارت نيرو، وزارت كشور، خبرگزاري ايرنا، صدا و سيما و چند دانشگاه آن را گاه و بيگاه مورد تفقد قرار مي‌دهند البته وزن دانشگاه‌ها در برانگيزش حس كنجكاويم چندان نيست.

چند فرضيه مطرح مي‌گردد:
الف) فكر مي‌كنند من مي‌دانم و آنها نمي‌دانند، مي‌خواهند بدانند من چه مي‌دانم. (البته نمي‌توان همه چيز را گفت:"جز راست نبايد گفت، هر راست را هم متاسفانه نبايد گفت و گرنه مي‌گفتم تا مرا نيز مثل آن بنده‌ي خدا زنداني كنند")


ب) مي‌خواهند بدانند كيستم من! نه فكر نكنم چون وزارت اطلاعات اين كار را خيلي خوب انجام مي‌دهد و از عجايب هفتگانه‌ي جهان امروز شايد يكي از آنها وزارت اطلاعات ايران باشد كه دستگاه‌هاي اطلاعاتي امريكا را نيز به سادگي بازي مي‌دهند. اما اگر خيلي دلتان مي‌خواهد بايد عرض كنم كه، شيداي زمانم (استغفر الله! شما كه مرد بوديد)، رسواي جهانم، بي دلبر و بي دل (يعني مي‌خواي بگي گدايي؟)، بي نام و نشانم (منظورت اينه كه كد مليت هنوز بهت ابلاغ نشده؟)، ولي شما دامنتان را بكشيد آن طرف شرعاً اشكال دارد (بيخودي گفته دامن مكش از من) و سپردن دل نيز به شبه‌ي ربوي بودن آن جزو اقتصاد غير اسلامي است (كين دل كه سپردم ديگر نستانم)، اين مورد شامل دلستان و دلداده هر دو مشمول مجازات سنگين، تيرباران با آر پي جي خواهد بود.

پ) آنقدر آدم بيكار زياد شده است كه هنگام كار ترجيح مي‌دهند وبلاگ خواني كنند و جواب تلفن مردم را ندهند! البته اين فرضيه بعيد است (داخل پرانتز از عبارت خيلي با تعداد حرف ي بيشمار استفاده گردد). الان كه اين را گفتم رايحه خوش خدمت فضا را آكنده است.

ت) اما فرضيه محتمل تر اين است كه ... خوب ببخشيد به علت كمبود انرژي از نوشتن اين قسمت معذوريم حالا اگر شما خواستيد بنويسيد.