ای علی؛ هميشه فکر میکردم که تو بر مرگ من مرثيه خواهی گفت، و چقدر متاثرم که اکنون من بر تو مرثيه میخوانم!
ای علی من آمدهام که بر حال زار خود گريه کنم،زيرا تو بزرگوارتر از آنی که به گريه و لابه ما احتياج داشته باشی.....
ای علی گفتی که هرکس گفتنیهايی دارد - و شخصيت هر انسانی به اندازه ناگفتنیهای اوست. و من اضافه میکنم که درجه دوستی و محبت من با انسانی ديگر به اندازه ناگفتنیهای است که میتوانم با او در ميان بگذارم - و از این ناگفتنیها که میخواستم بازگو کنم، بی نهايت داشتم..............
ای علی من دردمندم، دل شکستهام، زير کوهی عظيم از ظلم و ستم کوفته و پژمرده شدهام، ديگر صبر و تحملم به پايان رسيده است. خواستم از فرصت محالی که بدست آمده بود استفاده کنم، و در کنار تو، در پرتو روح بلند تو کمی بياسايم، خوش داشتم که وجود غم آلود خود را به سر پنجه هنرمند تو بسپارم، و تو، نی وجودم، سرود عشق، و آوای تنهايی، و آواز بيابان و موسيقی آسمانم را بشنوی.
میخواستم که غمهای دلم را بر تو بگشايم، میخواستم که پردههای جديدی از ظلم و ستم را که به شيعيان علی و حسين میگذرد به تو نشان دهم و کينهها و حقهها و تهمتها و دسيسه بازیهای کثيفی را که از زمان ابوسفيان تا به امروز بر همه جا ظلمت افکنده است بنمايانم.ای علی؛ شايد تعجب کنی اگر بگويم که همين هفته گذشته که به محور جنگ "بنت جبيل" رفته بودم و چند روز را در سنگرهای متقدم "تل مسعود" در ميان جنگندگان "امل" گذراندم فقط يک کتاب با خودم بردم و آن (کوير) تو بود. کويری که يک عالم معنی و غنا داشت، و مرا به آسمان ها میبرد و به ازليت و ابديت متصل میکرد، کويری که در آن آوای عدم را میشنيدم، از فشار وجود میآراميدم، به ملکوت آسمان پرواز میکردم و در دنيای تنهايی به درجه وحدت میرسيدم.
ای علی؛ تو نماينده به حق محرومين و زجر ديدگان تاريخی، و من ناله درد مندان را از حلقوم تو میشنوم، خروش اعتراض آنها را در فرياد رعد آسای تو میيابم، سرنوشت هزاران کارگر بدبخت را از دريچه چشم تو میبينم که زير تازيانه جالادان فرعون جان میدهندو زير تخته سنگها دفن میشوند، و من صدای خرد شدن استخوانهای نحيف آنها را زير تخته سنگها میشنوم، و ضجه درد مندان و ناله زجر ديدگان دلم را به درد میآورد.
ای علی؛ دین داران متعصب و جاهلان تو را به حربه تکفیر کوفتند، از هیچ دشمنی و تهمت فرو گذار نکردند، و غرب زدگان که خود را به دروغ روشنفکر مینامند، تو را به تحمت ارتجاع کوبیدند و اهانتها کردند، و رژیم شاه نیز که نمیتوانست تو را تحمل کند، و روشنگری تو را مخالف مصالح خود می دید، تو را به زنجیر کشید و بالاخره شهید کرد. .
قسم به غم که تا روزگاری که دريای غم بر دلم موج میزند،ای علی تو در قلب من زنده و جاويدی.
قسم به ناله درد مندان و آه بينوايان، و اشک يتيمان، که تا استعمار و استبداد و استثمار وجود دارد، تو ای علی در جوش و خروش زنجيريان و محرومان حيات داری.
منابع:
متـن ،
عكس مطلبلينك مرتبط:
پايگاه شهيد مصطفي چمران