Sunday, December 20, 2009

آيت الله العظمي منتظري دعوت حق را لبيك گفت

هنوز هم ياد هست اولين بار نام آيت آلله منتظري را كجا شنيده بودم. در مدرسه بوديم كه آمدند گفتند راهپيمايي است امروز و همه بچه‌هاي مدرسه را بايد جمع كنيم برويم در راهپيمايي شركت نماييم. كدام راهپيمايي؟ مگر امروز چه مناسبتي است؟ به ياد دارم كه من و افراد مانند مرا از روي ناداني به تظاهرات بردند، آنجا كه رسيديم فقط اين شعارها فرياد مي‌شد، "مرگ بر منتظري خائن"، "مرگ بر ضد ولايت فقيه"، يادم مي‌آيد كه همانجا به سمت مسئول مدرسه رفتم و گفتم آقا اين كار درست نيست، او نيز جواب داد درست نيست اما بعضي از اوقات اجتناب ناپذير است. ما كه نمي‌دانستيم چه اتفاقي افتاده بود، بعدها متوجه شديم كه آيت الله منتظري ولايت فقيهي را كه خود انديشه‌ي آنرا پايه گذاشته‌اند، نقد كرده‌اند و گفته اند ولايت فقيه به اينصورت ولايت فقيه نيست! يادم نمي‌رود كه ما نيز قبل از رسيدن به محل اصلي تجمع در يك كوچه از صفي كه تقريبا از جمعيت شركت كننده‌ي آن فقط حمل كنندگان پرده مدرسه‌مان مانده بودند، جدا شديم و با اتوبوس‌هاي مجاني كه براي آن روز فراهم ديده بودند، تا خانه برگشتيم.



هنوز به خاطر دارم، كه فرزند دوستي از دوستان پدر كه در حوزه علميه قم درس مي‌خواند، در خانه‌ي ساده‌يشان چند تصوير يكي عكسي منتصب به حضرت رسول (ص) و ديگري عكسي از سيد محمد خاتمي بود، چگونه از حوزه علميه مي‌خواست كنار بكشد و سر انجام كنار كشيد. خاطرم هست كه مي‌گفت يك روز به ما گفتند بياييد برويم رمي جمرات كنيم (رمي جمرات همان سنگ زدن حجاج به نماد شيطان مي‌باشد)، او مي‌گفت ما را به جلوي درب خانه‌ي آيت الله منتظري بردند و گفتند هفت بار به در خانه ايشان در حالي كه زير پتو پنهان هستيد سنگ بزنيد.
هنوز هم به خاطر دارم، كه يكي ديگر از دوستانم عكس‌هاي شما را از اينترنت جستجو مي‌كرد، زير آن نوشته شده بود عكس متعلق است به دوران حصر، البته حسر در خانه در نظام جمهوري اسلامي، هنوز آن يك دهه حصر شما را كامل به ياد دارم و خاطرم هست كه بعد از يك دهه كه نظام به خيال خود احساس امنيت كرد حصر شما را نيزبرچيد.

بعدها فهميدم كه شما به نحوي وليعهد آيت الله خميني بوديد، اما به علت مخالفت انساني شما با اعدام‌هاي زندانيان در بند سياسي به دستور آيت الله خميني، كه يا بايد توبه مي‌كردند و يا بر سر عقيديشان مي‌مانندند و اعدام مي‌شدند، مخالفت كرديد! كنار كشيديد و گوشه عزلت گزيديد. اما اين سوال در ذهن من هنوز حل نشده است كه چرا شكست نيروهاي نظامي در كردستان بايد با اعدام مخالفان سياسي در تهران تلافي مي‌شد؟

اما امروز تازه مي‌فهمم كه چه گفته بوديد كه اين ولايت فقيه چيست كه شما بيش از دو دهه بود كه آنرا فرياد مي‌زيد و تا روز آخر با آن مخالفت مي‌نموديد!

حالا كه به ديار حق شتافته ايد، از شما به خاطر آن چند تك شعارهايي كه در دوران كودكي عليه شما سر داده ام، حلاليت مي‌طلبم. و اميدوارم كه اجري كه در راه خدا برداشته ايد را با مصاحبت با رسول الله و اولياء الله دريافت داريد.

والسلام علي عباد الله الصالحين

No comments:

Post a Comment