Thursday, July 3, 2008

سوء مديريت بي پايان . . .

اردشير خزايي استاد بازنشسته مشغول به كار كه براي خود و هيات مديره دانشگاه بوعلي مدت خدمتش را چند سال تمديد كرده است در مصاحبه با خبرگزاري فارس در مورد مسموميت دانشجويان دانشگاه بوعلي هنگام برگزاري امتحانات گفت: " دراخبار اوليه تعداد دانشجويان مسموم 134 نفر و در اخبار بعدي كه توسط معاونت دانشجويي اين دانشگاه اعلام شد تعداد دانشجويان كه راهي بيمارستان شدند، 50 تا 60 نفر بود." عجب! حالا گفته اند آب را بجوشانيد بعد بخوريد! البته ما هم آب‌معدني مي‌دهيم!

من خودم در خوابگاه‌هاي دانشگاه بوعلي چندين بار رفته‌ام خوابگاهي است بدتر از زندان! بوي تعفن در خوابگاه بيداد مي‌كند! اما هر چه باشد چشم انداز زيبايي از خوابگاه به بيرون وجود دارد. اما چه فايده! بچه‌هاي مهندسي به ويژه مكانيك و عمران به علت سوء مديريت در دانشگاه و عدم نظارت دقيق در دانشگاه بوعلي "له" مي‌شوند! استادي كه تهديد مي‌كند حتي اگر رهبر هم بيايد "من" نمي‌گذارم فارق التحصيل شوي و كلاسش فقط 5 جلسه در طول يك ترم بيشتر نمي‌شود يكي از اساتيد شاخص مهندسي مكانيك است، بيچاره دانشجويي كه سه بار درس آزمايشگاه با وي افتاد! استادي كه وقت امتحان خوابش مي‌برد و دو ساعت بعد، تازه به دانشگاه مي‌آمد و آن نمره‌هاي دقيقي كه مي‌دهد 10.1 استاد ديگري است، استاد زبان تخصصي كه خودش هم نمي‌داند در مك‌گيل چه كاري انجام مي‌داده است دقتش بسيار بالاتر است و نمره‌هايش دو رقم اعشار دقت دارد 9.99عجب استادي! از اينها كه بگذريم دانشجوياني كه معلوم نيست از تسبيح، ريش نه براي عبادت، بلكه به منظور فراهم آمدن محيط كوچه بازاراستفاده مي‌كنند! شان محيط دانشگاهي همانند اساتيد ذكر شده بالا مي‌برند و در صدر آن روساي بسيار قوي وجود دارد، رييس تندرو و كندرو هر دو "افتضاح" مديريت كردند چون اصلاً مدير نبودند حداكثر چيزي كه بودند يك استاد خوب بودند اگر بودند! دكتري كه فرشته بود، به دوستانم گفته بود علاقه دارم اقوام من در اينجا قبول شوند تا به آنها نشان دهم نمره دادن يعني چه!، استادي كه خودكشي را بهترين راهكار مي‌ديد، استاد برقي كه رييس ستاد تبليغات رييس جمهور احمدي نژاد بود و بچه‌ها همواره تدريس وي را مسخره مي‌كردند! حالا دارد استاندار ايلام مي‌شود و آقازاده نيز با مدرك كارشناسي ارشد، عضو هيات علمي! استاد ديگري كه هميشه كار داشت، با مدرك كارشناسي ارشدش از تمامي اساتيد برق بهتر بود با يك كت ساده، پياده مي‌آمد و مي‌رفت و من درنگاه اول به او به نظر مي‌آمد او حداكثر يكي از كارمندان است، بعضي‌ها هم زياد Bug داشتند، استاد پروفسور كامپيوتر، هر بار پيشش مي‌رفتي بسته به ساعت مراجعه يك برخورد با شما داشت مركز X را با اقوام خود بالانده بود. استاد نماينده مجلس قبل كه شيمي درس مي‌داد و تنها چيزي كه درس نمي‌داد شيمي بود و درباره‌ي پيروي از ولايت آنقدر سر كلاس شيمي حرف مي‌زد كه بچه‌ها را ديوانه مي‌كرد، بعد از اينكه نماينده شد دست دختر كنكور رديش را گرفت و در دانشگاه صنعتي اميركبير گذاشت، تا از نماينده‌ي دائمي همدان در مجلس عقب نماند كه شريف را برگزيده بود! البته از دانشجويان هم كم نبودند كه از هنگامي كه پدرشان نماينده مجلس شدند ديگر در دانشگاه ديده نشدند و بعداً معلوم شد در دانشگاه خواجه نصير گويا درس مي‌خوانند حالا خوب است ترم‌هاي اول مشروط مي‌شد مگر نه ممكن بود از هاروارد، ام اي تي و يا استانفورد سر در بياورد، استادي كه بحث‌هاي معاونت دانشجويش را با بد اخلاقي در سر كلاس مطرح مي‌كرد و نمي‌شد اصلا يك كلام با وي حرف حساب زد! كلاس تنظيم خانواده تنها كلاسي بود كه من در طول مدت تحصيلم در آنجا نمره‌ي مثبت گرفتم البته كلاس رياضي عمومي هم بود! انجمن اسلامي كه فقط اسلامي نبود، بسيج دانشجويي كه رييس دانشجويي خواهران و برادران هر دوره تقريباً با هم ازدواج مي‌كردند (البته اين را بعداً دوستان مذهبيم گفتند كه در كشور جامعيت دارد) و جامعه‌ي اسلامي دانشجويان كه واقعاً استثنايي بودند و زير بار هيچ دخالتي نمي‌رفتند و استقلال خود را حفظ مي‌كردند، مسجدي كه بيش از 15 سال در حال ساخت بود و الان هم تكميل نگرديده است و معاون وزير فعلي وقتي مسجد را ديده بود گفته بود مگر مي‌خواهيد وسط دانشگاه مسجد جامع بسازيد! خاطراتي است كه با هزاران خاطره ديگر هر چند وقت يكبار بر روي پرده‌ي ذهنم اكران مي‌گردد.

1 comment:

  1. اگه AUT بودین که همون یه نمره ی مثبتم نمی گرفتین که!

    ReplyDelete