Tuesday, February 24, 2009

شهيدان را كشتند

بسم رب الشهدا و الصديقين

شهيدان را به دانشگاه آوردند تا با ضرب و شتم نيروهاي خارج از دانشگاه اسطوره‌هاي ملي اين كشور را به وسيله تهديد و ارعاب خاك كنند، با دفني نمادين مفهموم شهادت در راه اين كشور را دفن نمايند. نفرين بر شما كه شهيد اين قلب تپنده تاريخ را كشتيد و آن هم به قيمت بازي‌هاي سياسي داخلي!

رهبري اين نظام هم در در مورد مهمترين و حياتي‌ترين مسائل مملكتي سكوت اختيار مي‌كند، در مورد چنين مساله‌اي، بي توجه به جو و شرايط از خود پيام صادر مي‌كند. جالب است دفن 5 تكه استخوان، حتماً با ارزشتر از مسائل حياتي مردمي است. درود خدا بر تو اي فرزانه باد!

اگر زنده بودند اين شهيدان راضي بودند با ضرب و شتم و خشونت ميهمان ناخوانده و اجباري شوند؟ حالا ما كاري نداريم ما كه ميهمان نوازيم، شهداي عزيز شما را بازيچه كردند تا بوي تعفن استبداد را در محيطي علمي پخش كنند. گويا فكر مي‌كنند دانشگاه هم همانند حوزه‌هايشان محيطي يك صدايي است تا در بالاي منبر از صبح تا شب بگويند اين است و جز اين نيست.

شهيدان عزيز من نمي‌دانم در مقابل خداوند، چگونه بايد پاسخگوي جنايتي كه در حق شما كردند باشم. زيرا مي‌دانم بسياري از امروز بي تفاوت از كنار شما عبور مي‌كنند و اسطوره‌هاي اين ملت را زير پاي خود مي‌بينند. ننگ بر كساني كه اين ننگ را آفريدند. مي‌دانم شما خود نيز اگر زنده بوديد، در صف مخالفان دفن خود در اينجا بوديد اما تعصب كور سياسي چه كارها كه نمي‌كند.

اخلاق اسلامي را چگونه براي همقطاران خود توضيح دهم در حالي كه شما را كه اسطوره‌هاي اسلام هستيد را با چماق، با ضرب و شتم، فشار و تهديد و ارعاب وارد دانشگاه مي‌كنند؟ من حتي نمي‌توانم انسانيت را نيز توضيح دهم و حتي در تعريف عقلانيت كساني كه شما را به دوش مي‌كشيدند عاجز و ناتوانم.



تصوير چند غير دانشگاهي در روز تدفين در حال ضرب و شتم دانشجويان، عكس از خبرنامه اميركبير

شهيدان عزيز بار ديگر تعصبات كور به شما تاخت تا رييس جمهور و اقمارش در خيال خود فتح خيبر نموده باشند، در حالي كه ميخ‌هاي خيبر را محكم تر نمودند. از اين پس مي‌گوييم متاسفانه شما كه براي آرمانهايي چون ميزان راي ملت است به جبهه رفتيد، نه تنها شما را كشتند بلكه ميزان شما را هم در هم شكستند و با خنده گفتند، ميزان رآي ملت نيست! ميزان زور چماق‌هاي ماست!

مي‌دانم هنوز هم زير خاك آرام نداريد، آرام باشيد كه ما بيداريم و در مقابل استبداد مي‌ايستيم.

و السلام

1 comment:

  1. "اسكندر ختلاني"

    مادر!
    تو بر مزار شهيد عزيز خويش
    يك كاسه آب يخ
    يك دسته گل بيار
    زيرا كه من هنوز در اين خوابگاه خويش
    لب تشنه حياتم
    دل تشنه وطن
    زيرا مني كه رفته به اين خواب جاودان
    دلداده بهار و گل و سرو و لاله‏ام
    من بيست ساله‏ام
    مادر!
    تو از براي خدا گريه سرمده
    ديگر بجاي آه و فغان و غم و الم
    با من بده بشارتي از مام ميهنم
    مادر!
    بگو، بگو كه چه شد كارزار ما؟
    پيروزي آمده؟
    صلح است برقرار؟
    سرباز اگر كم است بگو،
    مادر عزيز!
    اينجا هزار مرد دگر هست مثل من
    ما را نمانده طاقت خفتن ميان خاك
    گر كارهاي بد است بگو، مادر عزيز!
    خيزيم هر يكي
    از گور خويشتن
    ـ «يا مرگ»!
    «يا وطن»!

    ReplyDelete