تا حالا فكر ميكردم تكنولوژي وسيلهي سهولت زندگي را فراهم آورده است. شايد هم درست باشد اما فرصتي را فراهم آورده است براي انزواي افراد، پدر بزرگم 40 سال داشت كه ازدواج كرد، شرايط فراهم نبود؟ چرا فراهم بود اما ميتوانستند بدون فشار زندگي كنند، تكنولوژي پيشرفت كرد، پدرم 30 ساله دانشجوي پزشكي دانشگاه تهران بود، ازدواج كرد. شرايط فراهم نبود؟ نميتوان گفت شرايط خيلي خوب بود اما در هر حال ميشد زندگي را با يك كار دانشجويي اداره كرد، خانهاي در بالاترين محل شهرمان را جمعاً با 4 ميليون تومان 15 سال پيش ميتوان ساخت كه تازه نيمي از آن را هم وام مسكن ميدادند. امروز من 24 ساله دانشجوي كارشناسي ارشد مهندسي به فكر اينكه آيا امتحانات پايان ترم را ميتوانم به سلامت پشت سر بگذارم، فارق از اينكه كي ميتوانم خود صاحب خانه شوم، خانه كه چه عرض نمايم، آپارتمان كه بايد متري 2 ميليون تومان براي هر متر آن در همان جايي كه هستيم (يعني در شهر پدري مادري) بپردازم و اگر بخواهم خانهاي همچون خانهاي پدري داشته باشم بايد بيش از نيم ميلياردكي جمع كرده باشم تا بتوانم سري بالا گرفته و دنبال مسكن بگردم. تازه اگر تا 10 سال آينده هيچ اتفاق خاصي رخ ندهد و در حالت متعالي آن تا آن زمان مدرس دانشگاه شده باشم، بايد 20 سال هيچ چيزي نه بخورم، نه چيزي بپوشم تا اگر قيمت مسكن ثابت ماند (حرف چرند نزن بابا!) بتوانم در 54 سالگي فقط صاحب يك مسكن شوم! يعني درست در وقتي كه وقت بازنشستگي يك كارمند فرا ميرسد.
راستي در آستانه ارتحال حضرت امام (ره) هستيم. تنها شخصي كه عكسش در اتاق خوابم بيش از 10 سال است كه عكسش آويزان است و حتي در مغازهي اصغر آقا كه اصلاً اعتقادي به نظام ندارد هنوز عكس امام در وسط مغازه اش باقي مانده است، هنوز هم آن عكسي را كه در كودكستان به ما دادند همراه دارم كه در آن عكس نوهي حضرت امام در حال بوسيدن ايشان هستند، شايد امام ابعادي از زندگي امام هنوز هم نا شناخته باشد، در دوران كودكيم در خانهاي با حياط كوچكي در تهران در محله جيحون زندگي ميكرديم و هنوز يادم هست به پدرم ميگفتم مرا براي ملاقات پيش امام ببرد، آرزويي كه هيچگاه موفق به رسيدن به آن نشدم.
راستي در آستانه ارتحال حضرت امام (ره) هستيم. تنها شخصي كه عكسش در اتاق خوابم بيش از 10 سال است كه عكسش آويزان است و حتي در مغازهي اصغر آقا كه اصلاً اعتقادي به نظام ندارد هنوز عكس امام در وسط مغازه اش باقي مانده است، هنوز هم آن عكسي را كه در كودكستان به ما دادند همراه دارم كه در آن عكس نوهي حضرت امام در حال بوسيدن ايشان هستند، شايد امام ابعادي از زندگي امام هنوز هم نا شناخته باشد، در دوران كودكيم در خانهاي با حياط كوچكي در تهران در محله جيحون زندگي ميكرديم و هنوز يادم هست به پدرم ميگفتم مرا براي ملاقات پيش امام ببرد، آرزويي كه هيچگاه موفق به رسيدن به آن نشدم.
دوستانم برايم عكسهايي را از آرشيوهاي روزنامهي كيهان برايم ايميل كرده بودند كه حيفم آمد، شما نيز نبينيد.
شايد مطالب اوليه با مطالب دومي كه نوشتم متناقض به نظر برسد، اما من واقعيتهاي امروز را آنگونه كه شما با ديدن عكس دوم قياس كرديد، قياس نميكنم. حالا اين چيزها به تكنولوژي آب و برق موبايل و اينترنت و ديش چه ربطي داشت را ديگر خودتان زحمت بكشيد بگوييد.
No comments:
Post a Comment