آيينه گر، نقش تو بنمود راست
خود شكن ،آيينه شكستن خطاست
خود شكن ،آيينه شكستن خطاست
آشنايي من با فرزند آقاي مطهري بيش از خواندن چند مصاحبه و مقاله نيست، شخصاً از صحبتها و رفتارهاي ايشان خوشم نميآيد، امروز مصاحبه در تابناك چيزهايي جديد خواندم كه برايم بخشي از آن جالب بود، در زير پوست همين شهري كه زندگي ميكنيم چه اتفاقاتي كه نميافتد و سر انجام آن هم معلوم نميشود كه چه شد. مثلاً داستان عكاسي كه ميگفتند از عكس دختران جوان سو استفاده ميكرد و با چند ده دختر گرفته بودنش در روزنامهي هگمتانه يا روزنامه 1400 كه نزديك به حميد رضا حاجي بابايي نماينده دوره هشت، هفت، شش، پنج همدان است يادم ميآيد كه نوشته شده بود "روباه هزار چهرهي همدان به دام افتاد"، حالا آن وقت ميگفتد كه بعضيها از اقدامات غير اخلاقي اين فرد مطلع بودند، ولي به دليل وابستگي اين فرد به برخي از سازمانهاي عقيدتي نظام با ديدهي اغماض به رفتار وي نگاه ميكردند، حتي هنوز هم يادم هست كه جوانان ساده و بي آلايش حزب اللهي و بسيجي عكاسي را با حمله ور شدن به آن بسته بودند زيرا حيثيت آنان خدشه دار شده بود. اما الان 2 سال بيشتر است كه از آن رخداد ميگذرد در عكاسي چند ماه بعد باز شد و معلوم نشد روباه 1000 چهره، وارد 1001 چهرهي خود گرديد يا نه.
اينقدر اتفاقات گوناگون در همدان افتاده است كه شايد اگر امام (ره) زنده بودند به جاي دانشگاه ميفرمودند همدان مبدا همهي تحولات است. رييس جمهوري آقاي بني صدر، اظهارات هاشم آغاجري، حكم اعدام آغاجري، شلوغ شدن دانشگاه همدان، برندهي جايزهي نوبل شدن شيرين عبادي، بازيگري همكلاسي خواهر خواهرم هانيه توسلي همچنين پرويز پرستويي، همداني بودن برخي از اعضاي كابينه رژيم صهيونيستي فقط چند رويداد ويژه است كه در عرض دو سه دههي گذشته در شهر 300 هزار نفري رخ داده است.
آقاي مطهري اخيراً گفته بودند:
متأسفانه امروز کار به جايي رسيده است که وقتي در مهرماه گذشته، يک خانم پزشک جوان ـ و از استعدادهاي درخشان ـ که به همراه نامزدش در همدان به پارک رفته، دستگير ميشود و دو روز بعد جنازه اش از بازداشتگاه بيرون ميآيد، تقريبا همه دست اندرکاران حکومتي با سکوت خود نظام را تقويت! ميکنند. هيچيک از آنان حتي در حد ابراز ناراحتي و يا دلجويي بازماندگان دم بر نميآورد. فريادهاي دادخواهي پدر زهرا، آقاي بني يعقوب نيز که زنداني سياسي قبل از انقلاب بوده و سالها در شغل شريف پاسداري به اين انقلاب خدمت کرده است به جايي نميرسد. آيا چشم اميد اين پدر در کشوري که سالهايش نام رسول الله(ص) و اميرالمؤمنين(ع) را يدک ميکشد بايد به سازمانهاي بين المللي اي باشد که بسياري از دست اندرکارانش به چشم تحقير به احکام نوراني اسلام مينگرند؟ (پاسخگويي قوه قضائيه در مورد اين پرونده مثل همه پروندههاي ديگر مورد توجه مردم، اين است که «در دست بررسي است و لذا اطلاعات بيشتري نميتوانيم بدهيم». اين سخن در جاي خود صحيح است ولي اميد چنداني ايجاد نميکند، زيرا در همه دنيا با توجه به مشخص بودن حجم و محتواي يک پرونده و تجربه قاضي، در کنار تأکيد بر «در دست بررسي بودن» پرونده، از همان آغاز، تاريخ دقيقي ولو ده ماه ديگر به عنوان زمان اعلام نتيجه پرونده و معرفي مجرمان به آگاهي مردم ميرسد)... . اين نوع سياست اطلاع رساني و در واقع لاپوشاني تخلفات متخلفين، اعم از روحاني و غير روحاني، کار را به جايي رسانده است که عدهاي از جوانان امروز به همه روحانيان از صدر تا ذيل و حتي درگذشتگانشان مثل شهيد مطهري و علامه طباطبايي هم بدبين شدهاند. از روحانيان، تنها عده بسيار قليلي در پناه نظام اطلاع رساني موجود، جرمهايي مرتکب شده و ميشوند و حداکثر خلع لباس و يا منفصل از خدمت ميشوند – اگر بشوند ـ اما تاوان آن فسادها و چپاولها را بايد آن طلبهاي بدهد که خود برايم ميگفت وقتي با حال زار، دختر شش ماهه سرطاني اش را در خيابانهاي تهران در بغل گرفته و آدرس ميپرسيده است عدهاي حتي حاضر نبودهاند محل بيمارستان را به او نشان دهند. آبروي اين صنف شريف که به نسبت، بيشترين شهيد را به اين انقلاب تقديم کرده و بدون ترديد بسياري از آنان زير فقر زندگي ميکنند، فداي برخي سياستهاي غلط و به ويژه سياستهاي کنوني نظام اطلاع رساني شده است... .
اولا اصلا درست نیست حرف توی دهان آدم ها بگذارید آن هم آدم های مرحوم.
ReplyDeleteثانیا از کی بازیگرها منشا تحول بوده اند که ما خبر نداریم!؟
ثالثا بفرمایید کابینه ی رژیم صهیونیستی چه نقش شگرفی در تحولات ایران می تواند داشته باشد؟
.
.
.
گذشته از همه ی این ها، اگر مجبور نبودم 300 صفحه انقلاب را تا فردا تمام کنم و اصولا فقط اگر «مجبور نبودم» می توانستم n تا شاهد از این کتاب بیاورم برای اثبات نقش بسیار مهم و بی بدیل روحانیت در تحولات همه ی اعصار کشور. (برای قضاوت منصفانه بد نیست گاهی به حافظه ی تاریخی مان هم رجوع کنیم)
البته، ریشه ی بدبینی کنونی مردم به روحانیت به نظر من فقط منحصر به سوءاستفاده ی یک عده آدم خاص نیست.
در سطح کلان تر (تازه اگر بخواهیم مثبت نگاه کنیم) سوءمدیریت این همه سران حکومتی روحانی و عدم اقبالشان در ساختن مدینه ی فاضله ای که بر اساس احکام اسلام برای مردم ترسیم می کردند، بی اعتمادی گسترده تری را باعث شده است.
بدیهی است که اعتماد به روحانیون در مرحله ی اول در میان اقشار مذهبی وجود داشته؛ حالا با این وضع خیلی از این آدم ها هم به کارآمدی احکام اسلام ممکن است شک کنند. سایرین که دیگر جای خود دارند.